پانیذ پانیذ ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

پانیذ مامان

امروز بعد از سالها دوباره تصمیم گرفتم بیام سراغ وبلاگ پانیذ جون امیدوارم بتونم ادامه بدم

شیرین کاریهای پانیذ

امشب تمام شیرین کاریهاتو به عمو علی و انسیه جون نشون دادی و اونا هم حالشو بردن  .  اول انگشتاتو شمردی بعد هم چند تا کلمه  انگلیسی گفتی . اگه اون زبون شیرین رو نداشتی چی کار میکردی.   ...
14 آبان 1391

لغات انگلیسی

الان عزیزم تو میتونی چندتا کلمه رو به انگلیسی بگی . مثل : ببر - سیب - سلام - عسل -توپ و بابا  ماشالاه عزیزم روز به روز داری پیشرفت می کنی . این کلمات رو من تو یک ماه و نیم به تو یاد دادم که خیلی یاد دانش سخت نبود فقط چون کارهای دیگری هم داشتم طول کشید وگرنه هر کلمه رو دفعه سوم یاد می گرفتی . ...
14 آبان 1391

رفتیم دیدن سید

امروز عید غدیر بود و ما هم طبق سنت قدیمیها این روز رو به دیدن سیدها رفتیم .   تو هم از اینکه این همه ددر بودی خوشحال بودی و با بچه ها بازی میکردی  وقتی هم رفتیم خونه عمو حمید نمیدونستی از خوشحالی اینکه طاها رو دیدی چه کار کنی . خوب الهی شکر امروز خیلی بهت خوش گذشت.  به قول خودت با طاطا و پیا بادی کردی (یعنی با طاها و پریا بازی کردی ) ...
14 آبان 1391

یا علی

  ز لیلی من شنیدم یا علی گفت                   به مجنون چون رسیدم یا علی گفت مگر این وادی دارالجنون است                     که هر دیوانه دیدم یا علی گفت خمیر خاک آدم را سرشتند                         چو بر میخواست آدم یا علی گفت گفت مگر خیبر زجایش کنده میشد          ...
12 آبان 1391

یارَبَّ الحُسَینِ

  یارَبَّ الحُسَینِ ، بِحَقِّ الحُسَینِ ، اشفِ صَدرَالحُسَینِ ، بظُهورِالحُجَّة   التماس دعا عزیزان. و دعای من هم برای این نینی وبلاگی های عزیز اینه که : انشاالله عاقبت به خیر و اهل صالح  شوید عزیزانم . وتو ای دختر نازم امیدوارم عاقبت به خیر و اهل صالح شوی و همیشه جوزء بندگان خوب خداوند باشی . دوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسستت دارم ...
12 آبان 1391

پرسیدم...

پرسیدم... چطور ، بهتر زندگي کنم ؟   با كمي مكث جواب داد : گذشته ات را بدون هيچ تأسفي بپذير ، با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ، و   بدون ترس براي آينده آماده شو . ايمان را نگهدار و   ترس را به گوشه اي انداز  . شک هايت را باور نکن ، وهيچگاه به باورهايت شک نکن . زندگي شگفت انگيز است ، در صورتيكه بداني چطور زندگي کني . پرسيدم ، آخر .... ، و او بدون اينكه متوجه سؤالم شود ، ادامه داد : مهم اين نيست که قشنگ باشي ... ، قشنگ اين است که مهم باشي ! حتي براي يک نفر . كوچك باش و عاشق ... كه عشق ، خود ميداند آئين بزرگ كردنت را .. بگذارعشق خاصيت تو ب...
12 آبان 1391

کلمه جدید

امروز  ظهر وقتی داشتی بازی می کردی و سی دی خاله شادونه رو نگاه می کردی پات رفت روی کنترل و تلوزیون خاموش شد اومدی تو آشپزخونه و با ناراحتی به من گفتی هاموش الی تاتودی هاموش فهمیدم که تلوزیون خاموش شده و تو به من میگی که خاله شادونه خاموش شده.      اینم خاله شادونه دلبندم     ...
8 آبان 1391

شعر مرحوم قيصر امين پور در وصف دخترش

ای بوی هر چه گل بوی بهار می شنوم از صدای تو نازکتر از گل است گل ِ گونه های تو ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من ای بوی هر چه گل نفس آشنای تو ای صورت تو آیه و آیینه خدا حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو صد کهکشان ستاره و هفت آسمان حریر آورده ام که فرش کنم زیر پای تو رنگین کمانی از نخ باران تنیده ام تا تاب هفت رنگ ببندم برای تو چیزی عزیزتر ز تمام دلم نبود ای پاره ی دلم،  که بریزم به پای تو امروز تکیه گاه تو آغوش گرم من فردا عصای خستگی ام شانه های تو در خاک هم دلم به هوای تو می تپد چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو همبازیان خواب تو خیل فرشتگان آواز آسمانیشان لای لای تو ...
8 آبان 1391